شاید باورتان نشود اگر بشنوید که امام حسین(علیه السلام) تا آخرین لحظه حیات یارانش آنها را نصیحت فرموده و درباره تقوای الهی و دوری از دنیادوستی و دنیاطلبی سخنانی با ایشان داشته است. احتمالاً در مواجهه با این خبر می گوییم دیگر در این لحظات آخر که دقایقی مانده به شهادت و تکلیف همه مشخص است و حتی شب قبل یاران امام حسین(علیه السلام) جایگاه خود را در بهشت دیده اند، پس این سخنان چه معنا و مفهومی می تواند داشته باشد و چه کمکی به یاران امام(علیه السلام) میکند؟

مگر آنجا دیگر محبتی از دنیا می تواند در وجود کسی دیده شود و مگر اصلاً موقعیتی برای دنیادوستی و دوری از زر و زیور دنیا وجود دارد؟ و وقتی امام(علیه السلام) می فرماید برای قیامت خود توشه بردارید، چطور می توان در این ساعات به فکر توشه برداشتن بود؟ خلاصه اینکه می گوییم اگر بنا بود این یاران اشتباهی داشته باشند اصلاً نمی توانستند در کنار امام حسین(علیه السلام) حاضر شوند و لیاقت این کار را پیدا نمی کردند و...

دلایل این حرکت امام(علیه السلام) متفاوت است و به حقیقت آن نمی توانیم دست پیدا کنیم؛ اما آنچه در سیره اهل بیت(علیهم السلام) بوده و ما آن را میشناسیم، اهمیت فوق العاده زیاد نصیحت، پند و اندرز است. تذکر به تصحیح اشتباهات و رفتن به سمت رفتار گرفتار و افکار دینی و خدایی موضوعی است که باید مداوم باشد و مکرر اتفاق بیفتد؛ زیرا شیطان مداوم در تعقیب ماست برای فریبمان و مکرر در حال وسوسه و زمزمه در ذهن ماست در ترغیب و تشویق‌مان به گناه؛

امام(علیه السلام) در صبح روز عاشورا پس از حمد و ثنای الهی خطاب به یارانش فرمودند: ای بندگان خدا! تقوای الهی پیشه کنید و از دنیا دوری نمایید، اگر دنیا برای کسی میماند و یا کسی در آن میماند، پیامبران به بقا شایسته تر بودند چرا که آنان به جلب رضایت سزاوارتر و به قضای الهی خشنودتر بودند و حال آنکه خداوند دنیا را برای آزمایش و امتحان و اهل آن را برای فنا و زوال آفریده است. تازه های آن کهنه میشود و نعمتهایش نابود می گردد و شادمانی آن آمیخته با غم است. [چرا که دنیا منزلی است ناپایدار و خانه ای است که به ناچار باید از آن رخت بر بست. پس توشه راه بردارید و بهترین ره توشه تقواست، تقوای الهی پیشه کنید تا رستگار شوید. (تاریخ ابن عساکر، ج ۱۴، ص ۲۱۸) 

دیگر دلیل این بیان امام(علیه السلام) این است که می خواهد با تمام پیروانش تا قیامت سخن بگوید و همه آنها را نسبت به خطرات راهی که باید آن را بپیمایند آگاه فرماید. حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) میداند که شیطان از منحرف کردن فکر و قلب انسان لحظه ای دست برنمی دارد و هر انسانی باید تا آخرین نفس خود در مبارزه با شیطان باشد و فریب نخورد ضمن آنکه گاهی مؤمنان در عمل حال و شرایطی را نمی خواهند؛ اما در دلشان میل به آن دارند و گاهی آرزو میکنند که ای کاش در فلان جایگاه دنیایی و مادی بودم، زندگی راحت و متفاوت تری را تجربه میکردم و...

این حال برای هیچ یک از مؤمنان مناسب نیست صائب تبریزی در بیان این حال می گوید «توبه» بر لب سُبحه در کف دل پُر از شوق گناه معصیت را خنده می‌آید ز استغفار ما»؛ البته این فکر و ذکر دور از شأن یاران صدیق و با وفای حضرت اباعبدالله(علیه السلام) بود؛ اما وظیفه دینی و شرعی آن است که نسبت به هرگونه و هر نوع انحرافی حساس باشیم و فکر نکنیم که چون در کنار امام(علیه السلام) می‌ جنگیم، دیگر شیطان نمی تواند ما را فریب دهد.

اینکه خداوند در آیه ۲۶۸ سوره بقره می فرماید: «الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشَاءِ» فقط مخصوص عموم انسانها نیست بلکه خواص باید مراقب باشند که دعوت شیطان را لبیک نگویند. سؤال دیگر آن است که آیا کسانی که تا لحظه آخر در کنار حضرت امام حسین(علیه السلام) هستند و بنا دارند تا آخرین قطره خون از ایشان دفاع کنند و سعی دارند حتی برای لحظه ای به تنها گذاشتن امام(علیه السلام) و دور شدن از ایشان هم فکر نکنند، دیگر نیازی به زاد و توشه بیشتر و انجام رفتارهایی که مقامات الهی آنان را بالا می برد، نداشتند؟

مطمئناً مؤمن واقعی سعی دارد در بندگی و محبت خدا و اهل بیت(علیهم السلام) سهم بیشتری را به خود اختصاص دهد و ترجیح هر مؤمنی آن است که تا آخرین ثانیه عمر در مراتب معنوی و بهشتی رتبه و درجه بالاتری داشته باشد. مسلماً نه برای آنان که کنار امام حسین(علیه السلام) بودند و نه محبانی که پس از روز عاشورا تا قیامت می آیند و می روند، درنگ و معطلی جایز نیست.

هنگامی که حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) می فرمایند: «آه از کمی زاد و درازی راه و دوری سفر و عظمت قیامت!»(نهج البلاغه ح۷۷) متوجه عمق مطلب میشویم که چقدر جمع آوری زاد و توشه برای آخرت مهم است و چقدر ما نیازمند آن هستیم. در کل آنچه مردم آن زمان را به دو دسته تقسیم کرد، بی میلی به دنیا و میل به دنیا بود آنان که در مقابل امام حسین(علیه السلام) صف کشیدند تا ایشان را به شهادت برسانند محبت دنیا در دلشان بود و این محبت چشمشان را کور کرد و آنان که در کنار امام(علیه السلام) ایستادند، علاقه به زر و زیور دنیا نداشتند. سخنان گهربار حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) به دل تاریک دشمنان و دنیا دوستی آنان نیز اشاره داشت که نتیجه اش را دیدیم.
 

نتیجه تعطیلی امر به معروف

وقتی صحرای نینوا کارزار نبرد حق و باطل شد و یزدیان زمانه خون بهترین و پاکترین انسانهای روی زمین را برای نابودی دین خدا در مسلخ کربلا بر زمین ریختند و از سر زنان و دختران چادر کشیدند، تصور نمی کردند که روزی منفورترین های زمین و آسمان شده و خیلی زود جواب پس میدهند و عبرت آیندگان میشوند و پس از ۱۴۰۰ سال همچنان نامشان در زمره بدترین و شنیع ترین آدمها برده میشود همانهایی که احکام و قوانین اسلام را به میل خود تغییر دادند و حلال را حرام و حرام را حلال کردند و از هیچ فسق و فجوری کم نگذاشتند و والیان خدا در زمین را به مسلخ کشاندند؛ 

در این میان عده ای که نام مسلمانی را یدک می کشیدند عکس العملی نشان ندادند؛ چراکه تبلیغات دشمن جای فرزندان رسول خدا را با دشمنان خدا در منظر آنها عوض کرده بود و مهمتر آنکه آنها واجب نهی از منکر را از خاطر برده بودند. عبرت سنت مرده و بدعت زنده امام حسین(علیه السلام) در وصیت خود به برادرشان محمد حنفیه چنین می نویسند: «من از سر شادی و سرمستی و تباهکاری و ستمگری قیام نکردم بلکه برای طلب اصلاح در امت جدم به پا خاستم و اکنون میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم، و بر روش جدم و پدرم علی بن ابی طالب حرکت کنم. همچنین امام در نامه ای به بزرگان بصره می نویسند: «من شما را به کتاب خدا و سنت پیامبرش دعوت میکنم؛ چراکه سنت مرده و بدعت زنده شده و از شما می خواهم که به گفتار من گوش کنید و از امرم اطاعت کنید تا به راه درست هدایت تان کنم...

امام(علیه السلام) در جواب مروان نیز که از ایشان بیعت با یزید را خواستند، فرمودند: «با اسلام باید خداحافظی کرد زمانی که فرمانروایی چون یزید داشته باشد. حالا پس از ۱۴ قرن عبرتهای عاشورایی بسیاری برای مردمان آخرالزمان مانده که چگونه در مواقع حساس و بحرانی گوش به فرمان امام زمانشان باشند و فرامین الهی را در زمین جاری کنند تا حرام خدا حلال و حلال خدا حرام نشود.

«حجاب» عبرتی عاشورایی «حجاب» یکی از عبرت های مهم عاشورایی است. وقتی دین خدا و اجرای فریضه امر به معروف و نهی از منکر زیر پا گذاشته می شود و این عبرت به ما می آموزد نباید در برابر ظلم و انحراف سکوت کرد و باید نسبت به آن حساس بود و حساسیت نشان داد؛ چراکه زیر پا گذاشتن قانون الهی و به سخره گرفتن مدافعان آن همان می شود که عاشورا را رقم زد. عاشورا سرشار از عبرت ها و پیامهای ارزنده ای است که نشان می دهد، وقتی تکلیفی برای ما ثابت شد نباید سکوت کرد؛ بلکه باید در دفاع از حق و حقیقت مسیر دین خدا را ادامه داد.
 

حرامی که حلال شد

آزادگی و دینداری از مهمترین عبرتهایی است که به ما می آموزد آزادی به معنای نمایش تن به نامحرم نیست؛ چراکه حجاب همان واجب شرعی است که اگر زیر پا گذاشته شود، حلال را حرام و حرام را حلال کرده و موجب گسترش فساد در زمین میشود و این عین ذلت است؛ آن هم ذلتی که دشمن خونخوار مسلمانان که قرآن را به معنای آزادی بیان به آتش میکشد برای ما دیکته کرده است.

حجاب عبرتی عاشورایی است؛ چراکه همان سنت رسول خداست که اگر به انحراف کشیده شود امر به آن و نهی از منکرش هم گسترش می یابد و یادآور این جمله اباعبدالله خواهد بود که با اسلام باید خداحافظی کرد زمانی که فرمانروایی چون یزید داشته باشد و یادآور همان سنت مرده و بدعت زنده در دین خدا خواهد بود.
 

قلع و قمع سنتهای الهی

حالا سنت و واجب الهی چون حجاب از سوی عده ای زیر پا گذاشته شده و عده ای که به دنبال لائیک کردن جامعه ایرانی هستند در حال ایجاد بدعت های تازه ای در دین الهی و اسلام هستند تا بی حجابی را عادی کرده و کم کم جامعه به سمت بدعت های تازه تری برود و این آغاز ماجرایی است که باید عنوان عبرتی عاشورایی بر آن نهاده شود؛ چراکه بی توجهی و حساس نبودن نسبت به چنین بدعتهایی، دشمن را گستاخ تر کرده و دست قانون شکنان را در زیر پا گذاشتن دیگر قوانین الهی بازتر خواهد کرد.

از طرفی عاشورایی و حسینی بودن تنها هیئت و سینه زنی و دفاع از حرم نیست؛ بلکه دفاع از ارزشهای دینی و حسینی وار عمل کردن در بدعتهای تازه و جلوگیری از قلع و قمع سنتهای الهی و بی ارزش کردن مدافعان حجاب زینبی از آن هم مهمتر است؛ زیرا اگر امروز از کنار سنت و قانون الهی حجاب و شکستن آن از سوی عده ای قانون شکن یا فریب خورده گذر کنیم دیگر نه مدافع چادر زینب بوده و نه مدافع بارگاه عقیله بنی هاشم خواهیم بود. بی تفاوتی ها عاشور اساز شد و اگر بی تفاوتی ادامه یابد، باز هم منجر به عاشورایی سخت تر خواهد شد.